خوش آمدید
خبر ساحلی:

گریه‌های پیامبر اکرم(ص) وقتی با فرزندش حسین(ع) تنها بود

گریه‌های پیامبر اکرم(ص) وقتی با فرزندش حسین(ع) تنها بود
گریه‌های پیامبر اکرم(ص) وقتی با فرزندش حسین(ع) تنها بود

حدیث روز

امّ سلمه: روزى رسول خدا صلي الله عليه و آله در اتاق من نشسته بود و فرمود: كسى بر من وارد نشود. من بيرون اتاق منتظر ماندم. در اين هنگام حسين عليه‌السلام وارد اتاق شد. صداى هق هق رسول خدا صلي الله عليه و آله را شنيدم كه مى‌گريست.
به داخل اتاق نگاهى افكندم ديدم حسين در بغل پيامبر صلي الله عليه و آله است و آن حضرت به پيشانى او دست مى‌كشد و مى‌گريد. عرض كردم: به خدا، متوجه نشدم كه او وارد شد.
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: جبرئيل در اتاق با ما بود و گفت: او را دوست دارى؟ گفتم: از دنيا آرى همين‌ها را دوست دارم جبرئيل گفت: بدان كه امّت تو، اين را در سرزمينى به نام كربلا خواهند كشت. جبرئيل، از خاك آن جا مقدارى برداشت و به پيامبر صلي الله عليه و آله نشان داد.
زمانى كه حسين را محاصره كردند تا او را به قتل رسانند فرمود: نام اين سرزمين چيست؟ عرض كردند: كربلا. فرمود: خدا و رسول او راست فرمود اين جا سرزمين كرب [اندوه] و بلاست.


متن حدیث:

 

اُمُّ سَلَمَةَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله جالِسًا ذاتَ يَومٍ في بَيتي فَقالَ : لا يَدخُل عَلَيَّ أحَدٌ ، فَانتَظَرتُ فَدَخَلَ الحُسَينُ عليه السلام ، فَسَمِعتُ نَشيجَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَبكي ، فَاطَّلَعتُ فَإِذا حُسَينٌ في حِجرِهِ وَالنَّبِيُّ صلي الله عليه و آله يَمسَحُ جَبينَهُ وهُوَ يَبكي ، فَقُلتُ : وَاللّه ِ ، ما عَلِمتُ حينَ دَخَلَ ، فَقالَ : إنَّ جَبرَئيلَ عليه السلامكانَ مَعَنا فِي البَيتِ فَقالَ : تُحِبُّهُ ؟ قُلتُ : أمّا مِنَ الدُّنيا فَنَعم ، قالَ : إنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُ هذا بِأَرضٍ يُقالُ لَها كَربَلاءُ ، فَتَناولَ جَبرَئيلُ عليه السلام مِن تُربَتِها ، فَأَراهَا النَّبِيَّ صلي الله عليه و آله . فَلَمّا اُحيطَ بِحُسَينٍ حينَ قُتِلَ ، قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ قالوا : كَربَلاءَ، قالَ : صَدَقَ اللّه ُ ورَسولُهُ أرضُ كَربٍ وبَلاءٍ


 

کپی
لینک اشتراک گذاری

  • 734 بازدید
  • 0 نظر